به جز عاشق شدن کاری ندارم
هر آنکس را وفا هست یار ما نیست
دگر مجنون شدن هم کار ما نیست
نمیدانم خطایم از چه رو هست
زمن باشد خدایا یا ز او هست
چرا دست محبت تا کشیدم
ز هیچکس ای خدا خیری ندیدم
درون بازی عشق و رفاقت
همیشه کرده است از من شکایت
به جز عشق و محبت من چه کردم
که از دست تو هم سیلی بخوردم
خدایا شاید این تاوان عشق است
چونیین بی اعتنایی ها چه زشت است
دگر از عاشقی من شرم دارم
برای ترک یارم عزم دارم
عشق2...برچسب : نویسنده : golehyakh1 بازدید : 185