به حق دیگری بازم جفا کرد
دوباره تیر خشمش را رها کرد
بر آن بنده خدا داند چه ها کرد
زکار خود تو دانی شرمسارم
که دانی من دلی بی کینه دارم
اگر چه بی گناهم توی این راه
دلش اما فرستد سوی من آه
نمی خواهم که بنیادم بسوزد
تمام هستی ام را هم بکوبد
خدایا دل شکستن کار من نیست
چنین نامردمیها توی کس نیست
تو ای جانم بدان من توبه کردم
اگر چه من خودم هم کوه دردم
به تو گفتم برو تو بی وفایی
دگر یادم نبود عبد خدایی
اگر حرفی زدم من عذر خواهم
که خود دانی رفیق ،من بی گناهم
برچسب : نویسنده : golehyakh1 بازدید : 149