تو هم شعری بر این کاشانه من
هوا تاریک و دلگیرم از این شهر
پر است از غم دل دیوانه من
گذشته چند صباحی یار دیرین
نیامد بر در میخانه من
ببیند حال این دیوانه مست
که میگوید بیا پروانه من
صنم باشی درون این دل من
تویی معشوق،تویی بتخانه من
نباشی آسمان هم گریه سر داد
بر این شهر و دل دیوانه من
تمام هستی ام باشی ولیکن
چه کردی با دلم، بیگانه من
درون گریه های این شب تار
وصال تو شده افسانه من
بیا باران در این تاریکی شب
بگرییم بر غم مردانه من
برچسب : نویسنده : golehyakh1 بازدید : 180